تا کی خوبی؟؟؟!!!
آدمهای زنده...
از محبت...
استادی پرسید:چرا وقتی عصبانی هستیم داد میزنیم؟
یکی از دانشجویان گفت:چون در آن لحظه خونسردیمان را ازدست می دهیم،
استادگفت:این درست،
اما چرا با وجودی که طرف مقابل کنارمان است داد می زنیم؟
بعداز بحث های فراوان سرانجام استاد چنین توضیح داد:
هنگامی که دونفرازیکدیگرعصبانی هستند قلبهایشان ازیکدیگرفاصله می گیرد
و برای جبران این فاصله مجبورند دادبزنند،،هرچه عصبانیت بیشتر،فاصله بیشتراست
وانها باید صدایشان را بلندترکنند
سپس استاد پرسید:
هنگامی که دونفرعاشق همدیگرباشند چه اتفاقی می افتد؟
آنها به آرامی باهم صحبت می کنند،
چرا؟
چون قلب هایشان خیلی به هم نزدیک است وهنگامی که عشق شان به یکدیگربیشترشد
حتی حرف معمولی هم باهم نمی زنندوفقط درگوش هم نجوا می کنندوعشق شان همچنان بیشترمی شود
سرانجام حتی نجواهم نمی کنندوفقط یکدیگررا نگاه می کنند.
این همان عشق خدا به انسان وانسان به خداست که خدا حرف نمی زند اما همیشه صدایش را درهمه وجودت حس می کنی
اینجاست که بین انسان وخدا هیچ فاصله ای نیست ومی توانی دراوج همه شلوغی ها بدون اینکه لب به سخن بازکنی
همراه با امام حسین(ع)
جمع بین محبت و معصیت!
اگر امام حسین(علیهالسلام) را براي خود و در ظرف خود بخواهيم، بين عشق او و گناه، مخالفت و معصيت، جمع ميکنيم؛ يعني همان “قُلُوبُ النَّاسِ مَعَكَ وَ أسْيَافُهُمْ عَلَيْك“. در اين صورت، هر گاه امام با خواستهاي ما موافق نباشد، به راحتي از محبت و عشق به او، منصرف ميشويم و او را در ظرفي پر از پيرايههاي سود و زيان, هوي و نفس خود، قرار ميدهيم!
کشتی نجات انسانیت
نداي هل من ناصر حسينبنعلي(علیهالسلام) امروز هم در عالم هستي جاریست چرا که حسین(علیهالسلام) برای یک هدف پایدار به نام دین قیام کرد. دين بستر ظهور انسان از قوه به فعل و از نقص به كمال است. همانگونه که طبيعت بستر رشد ما از نطفگي به علقگي، از نوزادي به نوجواني و از نوجواني به جواني است. فقط با دين است که ما ميتوانيم از استعدادهای بالفعل وجودمان را ظهور دهيم. بنابراين اصل حركت حسينبنعلي(علیهالسلام) براي نجاتِ حقیقت دین و انسانیت است. مقامي كه حسينبنعلي(علیهالسلام) در آن حركت كرد، مقام و بستري بود كه تا قيامت انسانها را در بُعد انسانيت رشد دهد و راهبري كند و از این روست که ایشان كشتي نجات و مصباح هدايت میباشند.